مدرسه پول

این وبلاگ حاوی مطالب مربوط به درس پول و ارز و بانکداری می باشد

مدرسه پول

این وبلاگ حاوی مطالب مربوط به درس پول و ارز و بانکداری می باشد

خلاصه فصل یازدهم کتاب: نظریه مقداری پول

چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۱ ق.ظ

نظریه مقداری پول، همان نظریه اقتصاددانان کلاسیک در مورد تقاضای پول می باشد. پدر علم اقتصاد آدام اسمیت، بنیانگذار اولین مکتب اقتصاد به نام مکتب کلاسیک ها شد. کلاسیک ها معتقدند مکانیزمی (دست نامرئی) وجود دارد (سیستم قیمت ها) که اقتصاد را بسمت اشتغال کامل هدایت میکند. با چنین دیدگاهی هیچ نیازی به دخالت دولت در اقتصاد نیست. اقتصاد کلاسیک که برای سالهای 1770  تا سالهای دهه 1930 بر اقتصاد سرمایه داری حاکمیت داشتند، تا سال 1930 که دهه بحران بزرگ شکل گرفت و نظریات آدام اسمیت را زیر سوال برد به گونه‏ای که قیمت ها و دستمزدها بشدت کاهش یافت، تولید و اشتغال و درنتیجه درآمد ملی کاهش یافت و بیکاری بسیار بالا بود. کینز از این فرصت استفاده کرد و گفت دولت حتما باید در اقتصاد دخالت کند. به عقیده وی با اعمال سیاست مالی، تقاضای کل خانوارها برای کالاها و خدمات در سطح مناسب تنظیم شده و می تواند موجبات اشتغال کامل و ثبات قیمت ها را فراهم آورد. اما در دهۀ 1970 وجود تورم رکودی باعث به وجود آمدن مدل اقتصادی دیگری، مدل پولیون، شد که به نظریه کینز ایراد می گرفت. و پس از آن نیز مکاتب دیگری از جمله نئوکلاسیک ها نیوکینزین ها و نئو کینزین ها شکل گرفتند.

نظریه تقاضای پول کلاسیک ها:

آدام اسمیت عقیده داشت پول فقط به عنوان یک ((واسط مبادله)) است و مردم حداقل پول را در حداقل زمان ممکن و به منظور انجام معاملات نگهداری می کنند. افزایش در مقدار پول در دسترس مردم یک کشور، باعث می گردد مردم آن کشور بیشتر خرج کنند، در نتیجه درامد سالانه آن کشور بالا رفته و از آنجائیکه تولید ملی حقیقی در کوتاه مدت ثابت است لذا افزایش حجم پول فقط باعث افزایش سطح قیمت ها می گردد. برای تشریح این عقیده دو معادله مبادله، و کمبریج را توضیح خواهیم داد.

1) معادله مبادله

معادله مبادله که توسط فیشر بیان گردید به صورت زیر است. این رابطه یک نوع اتحاد است که هنوز به نظریه پول کلاسیک ها نزدیک نشده است.

MVT=PT

که در آن M حجم پول یا عرضه پول؛ V سرعت گردش مبادلۀ پول (تعداد دفعاتی که یک ریال در طی دوره ای معین بمنظور مبادله استفاده می گردد)، T میزان مبادلات انجام شده طی دوره، P قیمت مبادلات.

این رابطه بیان می کند که کل مخارجی که برای خرید کالاها و خدمات هزینه میشود، یعنی MVT، با کل پولی که فروشندگان از کالاها و خدمات بدست می آورند، یعنی PT، برابر است. حجم پولی که در دست مردم قرار میگیرد ضربدر سرعت گردش پولی که مبادله می شود، کل مخارج روی کالاها و خدمات به دست می آید. در واقع پولی که برای کالاها و خدمات پرداخت می کنید باید با فروشش برابر شود.

در بسیاری تصمیمات بهتر است به جای درنظر گرفتن کل مخارج، مخارج ریالی کالاها و خدمات نهایی تولید شده استفاده شود، یعنی به جای PT، از (y) تولید ناخالص ملی حقیقی استفاده شود. بنابراین معادله عبارت خواهد بود از:

 MV=Py

در نتیجه سرعت گردش پول به صورت زیر محاسبه می گردد:

V=Py/M

نکته ای که باید درنظر داشت اینست که (y) درآمد  ملی حقیقی است و وقتی در قیمت (P) ضرب می شود، درآمد ملی اسمی (Y) حاصل می آید:                                                                                           Y=Py

2) معادله کمبریج

در این معادله به جای آنکه روی سرعت گردش پول تاکید کند، بر تقاضای پول متمرکز است. به این معنی که به جای تمرکز بر نرخ و چرخش پول، این معادله به بخشی از GNP که مردم به شکل پول نزد خود نگه می دارند نگاه می کند.

M=KPy

K=M/Py

که در این رابطه M  عرضه اسمی پول، P سطح قیمت ها، y تولید ملی حقیقی، و K بخشی از درآمد ملی اسمی (Y=Py)، است که به صورت پول نگهداری می شود و برابر عکس سرعت گردش پول (1/V) می باشد.  K=1/V

تفاوت دو معادله مبادله و کمبریج:

1) در معادله مبادله، V، سرعت گردش پول به معنای تعداد دفعاتی که هر سال عرضه پول به منظور فروش کالاها و خدمات در اقتصاد می چرخد، است. ولی در معادله کمبریج K، بخشی از فروش سالیانه در اقتصاد است که به صورت پول نگهداری میشود. برای مثال در یک اقتصاد فرضی که جحجم ریالی فروش سالیانه (Py) برابر 3000 میلیارد ریال و عرضه اسمی پول (M) 1000 میلیاردریال است؛ در این صورت سرعت گردش پول (V) و K نیز عبارتند از:


که V=3 یعنی هر یک ریال پول سه بار در مبادلات گردش می کند و K=1/3 یعنی مردم بطور متوسط 33 درصد فروش سالیانه را بصورت پول نقد نگهداری می کنند.

2) رابطه کمبریج برابری عرضه و تقاضای پول را نشان می دهد. سمت چپ معادله عرضه پول (M) است. از طرفی تقاضای پول یعنی نگهداری پول. سمت راست معادله، بخشی از فروش است که به صورت پول نگهداری می شود (KPy) و این یعنی تقاضای پول. حال اگر تقاضای پول را L1 بنامیم، تقاضای پول کلاسیک ها عبارت است از L1=KPy.

فروضی که رابطه مبادله و کمبریج را به نظریه کلاسیک تبدیل می کند:

1) ثابت بودن K: (به علت انگیزه مبادلاتی پول است که مردم تمایل دارند پول را فقط بمنظور مبادله خرج کنند. بنابراین ترجیح می دهد K (بخشی از فروش که به صورت پول نگهداری می شود) کوچکتر باشد)

2) تولید  y در کوتاه مدت ثابت و در بلندمدت نیز پیش بینی می شود ثابت باشد: (علت:کلاسیک ها معتقدند تولید در سطح اشتغال کامل است.)

3) V و K مستقل از عرضه پول (M) هستند. (یعنی اگر پول تغییر کند. K و V هیچ تغییری نمی کند.)

اگر این 3 فرض را در نظر بگیریم، رابطه مبادله و کمبریج به نظریه پول کلاسیک ها نزدیک می شود. حال از آنجائیکه K و y ثابت است، لذا با افزایش قیمت، می بایستی تقاضای پول (L1=KPy) به همان نسبت افزایش یابد. یعنی اگر سطح قیمت ها دو برابر شود، جامعه برای آنکه همان مقدار معامله قبلی را انجام دهد می بایستی پولی که بمنظور معاملات نگهداری می شود را دو برابر نماید.

اما قبل از این نیز بیان گردید که درآمد ملی اسمی عبارت است از Y=Py . بنابراین تقاضای پول عبارت است از:

L1=KY


M حجم پولی است که از جانب بانک مرکزی عرضه میشود. بانک مرکزی عرضه پول را به صورت برون زا در اختیار مردم قرار می دهد. پس عرضه پول همواره ثابت است و به صورت عمودی رسم می گردد.

توجیه کلاسیک ها از  نرخ بهره:

بنا به نظر اقتصادانان کلاسیک، نرخ بهره تعادلی، نرخ بهره ای است که در آن، مقدار پس اندازهای عرض شده برابر مقدار سرمایه گذاریهای تقاضا شده برای این وجوه است. در صورتی که نرخ بهره بیشتر از مقدار تعادلی اش باشد، مردم با چشم پوشی از مصرف کنونی خود، برای دریافت بهره بیشتر، پس اندازشان را افزایش خواهند داد. منحنی سرمایه گذاری (I) تابعی از نرخ بهره بوده و با افزایش نرخ بهره کاهش می یابد. رابطه عکس نرخ بهره با سرمایه گذاری بسیار روشن است. تصمیم گیرندگان در موسسات، در صورتی اقدام به افزایش ذخیره سرمایه می کنند که انتظار داشته باشند نرخ بازدهی که بدست می آورند، بیش از نرخ بهره ای باشد که بابت وجوه استقراض شده میپردازند. همینطور به لحاظ آنکه نرخ بهره پایین تر، پروژه های با بازدهی کمتر را نیز سودآور می سازد، منجر به افزایش سرمایه گذاری می گردد. نرخ بهره توسط سرمایه گذاری و پس انداز تعیین می شود و حجم پول هیچ تاثیری روی نرخ بهره نداشته است. (پس پول خنثی است).


در نرخ بهره i1 مبلغ پس انداز برابر OA است که برابر مقدار سرمایه گذاری نیز می باشد. حال فرض کنید یک افزایش در تقاضا وجوه برای سرمایه گذار که با انتقال منحنی سرمایه گذاری به I' که در نمودار نشان داده شده است، بوجود اید. از آنجایی که در نرخ بهره i1 میزان تقاضا برای وجوه جهت سرمایه گذاری بیش از مقدار عرضه آن است، قرض گیرندگان به لحاظ رقابتی که با یکدیگر دارند، موجب افزایش نرخ بهره به i2 میشوند. اما افزایش نرخ بهره موجب تشویق مردم به پس انداز بیشتر می شود. در هر حال با افزایش نرخ بهره و افزایش پس انداز و سرمایه گذاری مجددا با یکدیگر برابر می شوند. همانطورکه در نمودار ملاحظه میشود، در نرخ بهرهi2  مقدار پس انداز و سرمایه گذاری برابر OB می شود. به همین ترتیب اگر تقاضا برای سرمایه گذاری کاهش یابد، مقدار عرضه وجوه در نرخ بهره موجود از مقدار تقاضا شده آن نیز فزونی می گیرد، در نتیجه نرخ بهره کاهش یافته و مجددا در نرخ بهره جدید، پس انداز  و سرمایه گذار با یکدیگر برابر میشوند.


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۵/۰۳/۱۲
  • ۱۰۹۰۴ نمایش
  • فرزانه صادقی

نظرات (۱)

  • محمد ولیمقدم زنجانی
  • سرکار خانم صادقی با سلام واحترام ،از نوشته های سرکار فیض بردم .امیدوارم در مطالعات آینده خودتان مکاتب دیگر پولی را هم با سلیقه خودتان به صورت خلاصه تدوین نمائید.تا در نهایت به صورت یک مجلد علمی در دسترس دانش پژوهان  قرار گیرد. با آرزوی موفقیت برای سرکار.

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی